جدول جو
جدول جو

معنی گنده پران - جستجوی لغت در جدول جو

گنده پران
(چَ / چِ فَ/ فِ)
در تداول عوام، کسی که سخنان نفهمیده و بزرگتر از حد خود میزند
لغت نامه دهخدا
گنده پران
کسی که نفهمیده سخنانی بزرگتر از حد خود زند
تصویری از گنده پران
تصویر گنده پران
فرهنگ لغت هوشیار
گنده پران
((~. پَ))
کسی که سخنانی بیشتر از فهم خود می زند
تصویری از گنده پران
تصویر گنده پران
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنده زبان
تصویر گنده زبان
کسی که بی سبب به دیگران ناسزا بگوید و دشنام بدهد، بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنده دهان
تصویر گنده دهان
کسی که دهانش بوی بد بدهد
فرهنگ فارسی عمید
(گُ دَ / دِ پَ)
صفت گنده پران. رجوع به گنده پران شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ زَ)
آنکه بسیار بد مردمان گوید. بدزبان:
هرچه بخواهد بده که گنده زبان است
دیو رمیده نه کنده داند و نه رش.
منجیک
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ دَ)
گنده دهن. آنکه دهان او بدبو بود. ابخر. ردی ءالنکهه:
گنده دماغی بنفشه بوی نه کالوخ
گنده دهانی کرفس خای نه کیکیز.
سوزنی.
از بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ
آن همچو شیر گنده دهان پیس چون پلنگ.
سوزنی.
زنخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ
چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
آنکه پاهای بدبو دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده پرانی
تصویر گنده پرانی
سخنان بزرگتر از حد خود گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بد مردمان بسیار گوید بد زبان: هر چه بخواهد بده که گنده زبانست دیور میده نه کنده راند و نه رش. (منجیک)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر دنیا بود و مسلمان را، دلیل بر مال حلال است و دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر مال حرام کند. اگر دید با گنده پری مجامعت نمود، دلیل که مراد دنیائی حاصل شود. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب